nameneeki

ساخت وبلاگ
چند سالی می شود که اول سال نیت می کنم تا از شهر جدید صدرا در شهرستان شیراز انتقالی بگیرم و در شهرستان خنج مستقر شوم و به کسانی که پایشان لب گوراست اما معنی حریم ممنوعه را نمی دانند حریم ممنوعه را یاد بدهم . به زودی شهر جدید صدرا به شهرستانی چسپیده به شهرستان شیراز تبدیل می شود شاید شرایط فراهم شود و با پایان سال تحصیلی این مهم محقق شود .  این که شرایط انتقال برای اینجانب فراهم نمی شود فرصتی است  الهی تا از ظلمی که به ایجانب نموده اند  توبه نمایند . حلالشان نمی کنم اگر به فکر آخرت خودشان باشند برایشان فرصتی الهی است . nameneeki...ادامه مطلب
ما را در سایت nameneeki دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nameneeki بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 13:23

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به قراردادها ى خود وفا كنيد nameneeki...
ما را در سایت nameneeki دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nameneeki بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 13:23

خیلی دلم می خواست تا به طریقی مقتضی در حرم مطهر شاه چراغ حضور یابم و به طریقی مقتضی بدون این که مورد ضرب و شتم نیروهای انتظامی و امنیتی و اطلاعاتی قرار گیرم و فریادم را از اینکه توی سخرانی هایشان یه چیزی میگن و توی اجتماع یه چیز دیگه می شنوی را به گوش آقای حسن روحانی برسانم اما مقام مسئول در محل کارم اجازه نداد و بهانه آورده که استاندار دستور داده تا نیروهایی که وظیفه ارائه خدمات ضروری به مردم شهرستان را دارند نمی توانند محل کارشان را ترک کنند اما اگر شعار مناسبی که بیان کننده داستان کلید و بد قولی حل تمام مشکلات مردم در صد روزه اول آقای حسن روحانی را بیان کند را پیدا نکردم اگر پیدا کرده بودم حتما از محل کارم مرخصی می گرفتم و می رفتم تا آنرا با تمام توانم فریاد کنم. قبلا یکبار سعی کردم که آقای محممود احمدی نژاد فریادم را بشنود آن قدر فریاد ای حامی عدالت خجالت خجالت کردم که خود آقای احمدی نژاد فریادم را حین سخنرانی شنید و شخصی که احتمالا از تیم حفاظتی خود بود را فرستاد تا مشخصاتم را یاداشت کرد و راهنمایی ام کرد که تا مکتوبه ام را تحویل دهم که در پاسخ به ایشان گفتم که از نظر اینجانب نوشتن نامه به مسئولین نظام برای این مردم کاری بیهوده است و سودی برای آنان ندارد و در حین صدا کردن با تمام توان بودم که دو نفر ماموران جوان با لباس شخصی آمدند و اول با زبان و بعد هم با زوری که حتی به پاره کردن یقه پیراهن و شلوارم منجر شده بود نتوانستند تا اینجانب را از نرده های استادیوم ورزشی شهدای ارتش که محل سخنرانی بود جدا کنند و به آنان گفتم که بروند و با بزرگترشان تشریف بیاورند که تا پایان سخنرانی دیگر کسی به سراغم نیامد و به کارم ادامه دادم  بعد از پایان سخنرانی از آن مکان خارج ش nameneeki...ادامه مطلب
ما را در سایت nameneeki دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nameneeki بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 13:23